علیرضا جونمعلیرضا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

شکوفه ی زمستونی ما

9 ماهگی پر از ماجراهای قشنگ

تو این ماه اتفاقای زیادی افتاد که خوشایند بودن اولیش اینکه تونستی خودت بشینی دومیش این بود که تونستی چهاردست و پا بری هوراااااا تو این ماه وزنت خیلی خوب بالا نرفت فکر کنم به خاطر فعالیت بدنیت بود که زیاد شده بود  حالا بهتره بریم سراغ عکسا این از مراحل صدا درآوردن با انگشتای کوچولوت و لبای خوشگلت اینجا بالاخره بعد از کلی تلاش تونستی بشینی خداروشکر خیلی بامزه میشی وقتی میشینی اولاش اینطوری شروع میشد که روی سینه می خوابوندمت رو زمین کم کم خودتو کج می کردی و به کمک دستات مینشستی وقتی هم که می خواستی بیفتی اینطوری تعادلتو حفظ می کردی نفسم این لباسایی که تنته من و بابایی و شما ب...
22 مهر 1393

8 ماهگی با زیبایی ها و خاطرات قشنگش هم تموم شد

پسر عزیزم هر روز که میگذره و بزرگ شدنت رو میبینم خدا رو بیشتر شاکر میشم که این نعمت زیبا رو به ما داد این ماه هم نتونستی چهاردست و پا بری کماکان عقب رفتن رو ترجیح میدادی ولی همچنان برای ما شیرین بودی و هستی دندونت هم که قصد بیرون اومدن نداره یه کار خیلی بامزه ای که می کنی اینه که انگشتاتو میزنی به لبت تا صدا دربیاری حالا عکسا هههههههه ببین چیکار کردی اینجا یه عکس هم از پسرعمه ات به عنوان حسن ختام این پست ...
15 مهر 1393
1